نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1188

1. خلافِ عهد مکن گر سرِ وفاداری

2. که گر خلاف کنی قصدِ جانِ ما داری

3. چه غصّه‌ها ز تو و قصّه‌ها که من دارم

4. دریغ اگر بنشینی و ماجرا داری

5. دمی زمانی روزی شبی چه می‌گویی

6. ندانمت سر این قصه کی کجا داری

7. هوایِ عشقِ توام در سرست و می‌دانم

8. کنم هر آینه سر در سرِ هوا داری

9. ترحّمی کن و خیری به جایِ من جانا

10. که من مریضم و تو شربتِ شفا داری

11. قیامتی دگرست این که سروِ قدّ ِ ترا

12. خوش آمده‌ست کمربندی و قبا داری

13. دو چشمِ مستِ تو یک لحظه هوش‌یار نی‌اند

14. معیّن است که در سر چه فتنه‌ها داری

15. نه زور دارم و نه زر نزاری و زاری

16. روا بود که بدین زاری ام روا داری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صفای باده روشن ز جوش سینه اوست
* تو چاره ساز خودی آسمان چه خواهد کرد؟
شعر کامل
رهی معیری
* به جانب سفر آن تُرک تندخو رفتست
* خبر دهید مرا کز کدام سو رفتست
شعر کامل
جامی
* سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
* اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
شعر کامل
صائب تبریزی