نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1255

1. به اعتقاد نزاری عزیزتر به بسی

2. زهر چه در همه آفاق هست هم‌نفسی

3. ز عشق دیر خبر یافتیم واویلا

4. که روزگار به سر برده‌ایم در هوسی

5. به باغ قیمت گل بلبل آن گهی داند

6. که مدتی بکشد بار هجر در قفسی

7. چو چشم شوخ دلم در سر نظر می‌کرد

8. به مصلحت شدم از پیش خلق باز پسی

9. خیالِ روی تو اندر نظر که را طاقت

10. که من بدیدمش آشفته‌تر شدم به بسی

11. اگر به تیغ زدی در حضور دوست رقیب

12. چنان بدم به تحیر که در عسل مگسی

13. نه برگ خلوت و نه روی در میان بودن

14. نه چاره‌ی دگر الّا سفر نه دست‌رسی

15. به غصّه می‌روم و این بترکه قصّه‌ی خویش

16. نمی‌توانم گفت از مصاحبان به کسی

17. به آب سر نتوان دفع کرد آتش دل

18. وگرنه می رود اینک ز چشم من ارسی

19. نزاریا به که نالی چو دوستان فریاد

20. نمی‌رسند و ندارد فراق وابرسی

21. توانگرانِ بیاسوده در کجاوه‌ی ناز

22. چه غم خورند که فریاد می‌کند جرسی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
* یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
شعر کامل
سعدی
* هوای کوی تو از سر نمی‌رود آری
* غریب را دل سرگشته با وطن باشد
شعر کامل
حافظ
* به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی
* ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
شعر کامل
فرخی سیستانی