شمارهٔ 1282
1. آخر منم و لبی و جامی
2. موقوف نی ام به ننگ و نامی
3. تشنیع چه می زنند بر من
4. بی پال و پری میان دامی
5. هر گه که به لب رسید جانم
6. حاصل شودم ز غیب کامی
7. از ملک جهان جز این ندارم
8. ماییم مدام در مدامی
9. تا در نزند به مغزم آتش
10. بیرون ننهم ز خویش گامی
11. واجب شده در سلوک عشاق
12. از خویش کشیدن انتقامی
13. آنجا که بدو رسد نماند
14. از ما نه نشانی و نه نامی
15. امشب چو گذر کنی به معراج
16. ای باد بدو رسان سلامی
17. گو می آیم به میهمانت
18. پرداخته دار خوش مقامی
19. هرجا به تکلف و تصرف
20. در گردنم آمده ست وامی
21. باشد که خزینه دار لطفت
22. زر بدهد و وا خرد غلامی
23. بنگر به کجا نزاری زار
24. و آن گه ز که می دهد پیامی
25. آری نبود غریب از آن جا
26. گر بنوازند ناتمامی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده