نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1285

1. هر چه در پیشانیم آویخت می

2. وز ترشح در کنارم ریخت خوی

3. آن زمان دفع خمارم می کند

4. می که بادا آفرین بر جان وی

5. چون خمارم بشکند در چشم من

6. هر دو یکسان می نماید نور و فی

7. گرد پای خمر خواهم کرد دور

8. هم چو گرد قطب دوران جدی

9. زاهدان بر خم بگشتندی ولی

10. نیست شان اصلی به حکم کل شی

11. خنب بر جان چشمه ی حیوان ماست

12. نی خضر از چشمه شد جاوید حی

13. از سفال کهنه صد اسرار غیب

14. با تو بنمایم چو سر جام می

15. با خرد گفتم بگویم سر جام

16. بانگ بر من زد چه خواهی گفت هی

17. هر که پیدا کرد اسرار نهان

18. بس پشیمانی که پیش آمد ز پی

19. می خور ای بابا می و انده مخور

20. تا کند طومار ننگ و نام طی

21. گر کنی باری به درد تیره کن

22. باده ی صافی دریغ آید به قی

23. دیر شد تا شد نزاری مست عشق

24. هیچ میدانی که از کی تا به کی

25. ور نمی دانی بگویم ز آن زمانک

26. داده اند از بدو کن جامی به وی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
* به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم
شعر کامل
حافظ
* شکایتی که ز زلف دراز اوست مرا
* به گفتن و به شنیدن نمی شود آخر
شعر کامل
صائب تبریزی
* زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان؟
* حیف باشد اینقدر کوتاه بین باد کسی!
شعر کامل
صائب تبریزی