نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1292

1. خوش بود به صبح دم زمزمه ی خروسِ می

2. زنده دلا نمی کنی تجربه از نشاطِ وی

3. از نفحاتِ صبح دم بهره نگیری ای صنم

4. باز نشین ز خواب و کف پیش کن و بخواه می

5. حور و شرابِ نقد را هر دو به دست می شود

6. عشوه نمی خریم ما وعده ی نسیه تا به کی

7. باد ببرد مملکت خاک بخورد سلطنت

8. نامِ نکو بماند و بس از جم و کی قباد و کی

9. راست نشین و پاک رو نیک نیوش و بد مگو

10. وای اگرت به عاقبت سوزِ دلی بود ز پی

11. جانِ من است جامِ می باز مگیر جان ز من

12. قصد هلاک چون منی از تو روا بود نه هی

13. نقضِ وجودِ دوستان شرطِ یگانگی بود

14. خاصه وجودِ بی دلی کو به وجودِ تست حی

15. محتسب از قفایِ ما باز نمی شود دمی

16. راست چنان که می رود از پیِ آفتاب فی

17. مرهمِ درد می نهم بهرِ علاجِ دردِ دل

18. از پیِ آن که مدّتی توبه نهاده بود کی

19. عشق درآمد از درم گفت تویی نزاریا

20. ساکنِ انزوا چنین کرده بساطِ عیش طی

21. با دو حریفِ یک جهت کُنج گزین و باده خور

22. صرف مکن ولی زمان بر دف و چنگ و نای و نی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
* ثبت است بر جریده عالم دوام ما
شعر کامل
حافظ
* بس که شب ها دور از آن گل خاک بر سر می کنم
* همچو سبزه صبحدم از خاک سر بر می کنم
شعر کامل
جامی
* از هر چه می‌رود سخن دوست خوشترست
* پیغام آشنا نفس روح پرورست
شعر کامل
سعدی