نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 132

1. سرو کشمر که سمر گشت ز بستان برخاست

2. سرو سیمین بر ما از چمن جان برخاست

3. این چه روی است که از گوشه برقع بنمود

4. که قیامت ز نهاد من حیران برخاست

5. خط سبزش نگرید آمده در گرد لبش

6. اینک آن خضر که از چشمه حیوان برخاست

7. در میان آمد و بنشست و چو بیرون شد باز

8. این همه فتنه از آن سرو خرامان برخاست

9. کفر و اسلام به هم بر زد و کی بنشیند

10. رستخیزی که از آن زلف پریشان برخاست

11. دلبرا ذره به خورشید کند میل و مرا

12. طمع وصل تو در سر ز پی آن برخاست

13. من اگر سر برود با تو به سر خواهم برد

14. تا نگویند به عجز از سر پیمان برخاست

15. نتوان از سر پیمان تو برخاست ولیک

16. از سر جان به تمنای تو بتوان برخاست

17. ذره ای مهر تو در جان نزاری بنشست

18. این همه ولوله از خلق قهستان برخاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دیده اشک خونین بر رخان ریخت
* تو گفتى ناردان بر زعفران ریخت
شعر کامل
فخرالدین اسعد گرگانی
* ناصحا، بیهوده می‌گویی که دل بردار ازو
* من به فرمان دلم کی دل به فرمان من‌ست؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* تا خیال گریه کردم یار رفت
* این غزال از بوی خون رم می کند
شعر کامل
صائب تبریزی