شمارهٔ 1363
1. دریغ عمر که بیهوده صرف شد هی هی
2. من و شبی و زمانی و لحظه ای بی می
3. به دست خود که کند با خود این که من کردم
4. کهای توبهام آخر ز احمقی تا کی
5. قسم نخورده و عهدی نکردهام وانک
6. گواه قاضی شهرست هان بپرس از وی
7. وجودِ من متعلّق به جام می بودهست
8. چنان که ذرّه به نور و چنان که نور به فی
9. به جست و جویِ می افتاده بودهام همه عمر
10. چو رعد کوی به کوی و چو قیس حی بر حی
11. گرفته شارع خمخانه پیش دشمن و دوست
12. زبان گشاده به نفرین و آفرین از پی
13. چهگونه توبه ز می کردن ای مسلمانان
14. ز می که قوتِ روان است و قوّت رگ و پی
15. همه گلابِ معنبر چکد ز ابر بهار
16. گر از ترشّحِ می بر صبا نشیند خوی
17. همه سعادتِ میخوارگان که کرده ستند
18. به دستِ جود و سخا فرشِ صیتِ حاتم طی
19. نزاریا چو نیی مردِ توبه مردانه
20. می مغانه خور و غم مخور به ادنی شی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده