نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1376

1. در سر از وصلِ تو هر طایفه را سودایی

2. در جهان از تو به هر گوشه دگر غوغایی

3. خلقی از شمعِ جمالِ تو چو پروانه بسوخت

4. تو خود از حسن نداری به کسی پروایی

5. سالکان در طلبت بس که جهان گردیدند

6. در جهان چون تو ندیدند جهان آرایی

7. کیست خورشید که در حسن تو داخل باشد

8. لاف خوبی نزند با تو زمین پیمایی

9. هر که را پرتو مهرِ تو جگر گرم کند

10. دلِ بی‌طاقتش آرام نگیرد جایی

11. عاجزم در صفتِ حسنِ تو و می‌دانم

12. که نداری و نبوده‌ست ترا همتایی

13. زنده از بویِ تو گشتم که ز مبدایِ وجود

14. قالبِ خاکی من یافت از او احیایی

15. باز چون درگذرم چون به سرم برگذری

16. ناله برخیزد و فریاد ز هر اعضایی

17. غافل است آن که شکایت ز نزاری کرده‌ست

18. ورنه عاقل نکند سرزنشِ شیدایی

19. من به طوفانِ ملامت متغیّر نشوم

20. که به هر باد به هم بر نشود دریایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
* مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
شعر کامل
مولوی
* خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
* سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
شعر کامل
حافظ
* گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک
* هم به مژگانت بروب آن خاک در گفتم بچشم
شعر کامل
کمال خجندی