نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1396

1. شب مفارقت و روز هجر و تنهایی

2. که را بود به چنین شب دل شکیبایی

3. اگرچه از شب دیجور خود گرفته ترست

4. ملالت سوزندگانِ شیدایی

5. چه سود کان بت یوسف جمالِ بی رحمت

6. خبر ندارد از این ماتم زلیخایی

7. بسوخت آتش حسرت مرا و قوّت نیست

8. که در فراق بنالم ز ناتوانایی

9. چگونه بار جدایی کشم به پشتی صبر

10. مرا که پشت دو تا میشود ز یکتایی

11. همان به است که در کُنج خانه بشینم

12. ز دست سرزنش دوستان هر جایی

13. به عاقلان نکنم رغبت از ملالت طبع

14. خوش است صحبت دیوانگان سودایی

15. کنون که توبه شکستم درست میگویم

16. چه بیم پرده دری و چه بیم رسوایی

17. نزاریا چو شکر میدهی جگر می خور

18. که هم شکر خور مایی و هم شکر خایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
* خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
شعر کامل
حافظ
* رنگ خون دشمنان بر پیکر شمشیرشان
* راست گویی چون شقایق رسته بر نیلوفرست
شعر کامل
امیر معزی
* دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
* کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
شعر کامل
مولوی