نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 206

1. آخر دور ظلم و بیدادست

2. که جهان در تزلزل افتاده ست

3. روی ها در سجود بر خاک است

4. دست ها بر خدا به فریاد است

5. دل ظالم کجا و رحم کجا

6. بی ستون بی خبر ز فرهادست

7. گر جهان شد خراب باکی نیست

8. چون وطن گاه جغد آبادست

9. نیست یک آدمی به ده قصبه

10. که نمی آید آدمی بادست

11. همه ابلیس و دیو و عفریت اند

12. ز آدمی خود کسی نشان داده ست؟

13. تکیه از جهل می کند نادان

14. بر جهانی که سست بنیاد ست

15. هر که محجوب ماند از مطلوب

16. هم خود از پیش خود بر استاده ست

17. سست عزما که طالب جاه است

18. سخت جانا که آدمی زادست

19. خوش دلی در زمانه ننهادند

20. و ان طلب می کند که ننهاده ست

21. در چنین دور خاک بر سر آن

22. که بدین زندگی دلش شادست

23. باده می خور نزاریا و مخور

24. غم دنیا که سر به سر بادست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
* ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
شعر کامل
حافظ
* پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب
* این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده
شعر کامل
خاقانی
* جهان چون عروسی رسیده جوان
* پر از چشمه و باغ و آب روان
شعر کامل
فردوسی