نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 208

1. دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست

2. او پای درکشید و مرا کرد پای بست

3. سوزش به دل برآمد و راه نفس گرفت

4. عشقش ز در درآمد و در کنج جان نشست

5. در عشق رازپوشم و معشوق پرده سوز

6. در هجر ناشکیبم و دل بر جفاپرست

7. گر ناسزاش دانم و گویم که هست نیست

8. ور بی وفاش خوانم و گویم که نیست هست

9. ای چشم عقل خسته ی آن غمزه ی چو تیر

10. وی پای خلق بسته ی آن زلف همچو شست

11. بر آسمان ز طلعت روی تو مه خجل

12. در بوستان ز قامت چست تو سرو پست

13. وصل تو جان دل شده را مایه ی حیات

14. هجر تو حلق غم زده را تخمه ی کبست

15. به زین نگاه کن به نزاری چو ناگهش

16. مست تمام کردی از آن چشم نیم مست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد
* چشم تو سرافکنده به هر انجمنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* در باغ بنفشه را شرف زان افزود
* کو حلقه به گوش زلف تو خواهد بود
شعر کامل
خاقانی
* جوانمرد اگر راست خواهی ولی است
* کرم پیشهٔ شاه مردان علی است
شعر کامل
سعدی