نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 210

1. وقت گل جام مروق نتوان داد از دست

2. جان من جان من الحق نتوان داد از دست

3. یار هم صحبت دیرینه به تزویر محال

4. که به هم بر نهد احمق نتوان داد از دست

5. سر گلگون می از دست مده حاضر باش

6. کان عنانی ست که مطلق نتوان داد از دست

7. تا رسیدن به تماشای گلستان بهشت

8. چمن باغ خورنق نتوان داد از دست

9. تا به چنگ آمدن زلف حواری حالی

10. دامن یار مرفق نتوان داد از دست

11. گل و مل حاضر و منظور نزاری ناظر

12. بر مجاز این همه رونق نتوان داد ازست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رقیب گفت برین در چه می‌کنی شب و روز؟
* چه می‌کنم؟ دل گم کرده باز می‌جویم
شعر کامل
سعدی
* این مرا بس که ز وصل صنمی لاله عذار
* شب‌ و روز و مه‌ و سالم همه فروردینست
شعر کامل
قاآنی
* ندانم قامتست آن یا قیامت
* که می‌گوید چنین سرو روان هست
شعر کامل
سعدی