نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 240

1. از ابتدا که لشکرِ ارواح برنشست

2. عقل از سپاهِ عشق هزیمت کنان بجست

3. اهلِ قیاس پس روِ عقلِ گریز پای

4. ما در بُلوک عشق فتادیم می به دست

5. در پوستینِ شیوۀ ما اوفتاده اند

6. قومی خیال بازِ هوس نا ِک خود پرست

7. گر می خوریم و گرنه تفاوت نمی کند

8. ما بر قرارِ خویش همان واله ایم و مست

9. از گل سرشته کالبدِ آدمِ صفی

10. ترکیب ما ز دُردیِ خم خانۀ الست

11. ما توبه بسته در سرِ زلفِ بتان و حسن

12. آورده باز در سرِ زلفِ بتان شکست

13. بر من چه اعتراض که مأمورِ فطرتم

14. ای مدّعی به دستِ کسی اختیار هست

15. تشنیع بر نزاری و او خود شکسته وار

16. هرگز به نام و ننگ نبوده ست پای بست

17. ماییم و کُنجِ فقر و می و گنجِ مسکرات

18. تا گنبدِ سپهر شود هم چون خاک پست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بغل از نامۀ احباب پُر کرد و نمی خواند
* که می ترسد شود مکتوب من هم در میان پیدا
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* با چنین قامت و بالا چو درآیی در باغ
* سر بزیر آورد و پای تو بوسد عرعر
شعر کامل
سیف فرغانی
* از مردم بداصل نخیزد هنر نیک
* کافور نخیزد ز درختان سپیدار
شعر کامل
منوچهری