شمارهٔ 251
1. خرابم از آن نرگسِ نیم مست
2. تمام اختیارم برون شد ز دست
3. توقّع مکن کز کماندار تیر
4. اعادت کند چون برون شد زشست
5. به دیرِ مغان میپرستیدهام
6. ز بس می پرستی شدم بت پرست
7. اگر بت پرستی در اسلام نیست
8. کسی را ندانم در اسلام هست
9. که رویِ بتی دید و پوشید چشم
10. که مکروه دید و مقابل نشست
11. بیا بگذر ای خواجه از زهدِ خشک
12. موحّد ز تردامنی باز رست
13. دری هست بیش از مبادیِ عقل
14. که بر عشق بازست تا بر که بست
15. ز تو هیچ نگشاید از خود ببُر
16. مجرّد ز هم راهِ بد بر شکست
17. چو افسرده خام است و عاشق بسوخت
18. ملامت مکن بر نزاریِ مست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده