نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 260

1. که باشد آن‌که ترا بیند و ندارد دوست

2. بدت مباد کَت از پای تا به فرق نکوست

3. کس آدمی به چنین لطفِ طبع نشنیده‌ست

4. ندانم این که تو داری چه سیرت است و چه خوست

5. به گوشه‌ای بنشین تا بلا نینگیزی

6. از آن دو چشم که چندین هزار دیده دروست

7. دلم نیامد و عیبش نمی‌توانم کرد

8. که جانبِ تو گرفته‌ست و حق به جانب توست

9. مرا به دستِ تو می سلسبیلِ فردوس است

10. که با وجودِ تو فردوسِ اهلِ دل آن‌روست

11. روا بود که دگر ذکرِ هیچ کس نکنم

12. که هر که از تو نگوید حدیث، بی‌هده گوست

13. مقامِ درد نمی‌دانی ای طبیبِ دوا

14. که مرهمی بنهادی و زخم زیر رکوست

15. رقیب گو دلِ چون آهنِ مرا چندین

16. مزن به سنگِ ملامت که دل نه هم چو سبوست

17. نزاریا نتوانی که احتمال کنی

18. جفای سیم بران بر دلت مرو برِ دوست

19. تو مردِ عرصهء میدان نیی چه می‌گویی

20. بکن تفرّجِ چوگان گرت تحمّل گوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو دشمن بود شاه را کشته به
* گر آواره از جنگ برگشته به
شعر کامل
فردوسی
* رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد
* بگذارید که آوازه جنت شنود
شعر کامل
صائب تبریزی
* از مشرق بناگوش خندید صبح پیری
* ما تیره روزگاران در سیر ماهتابیم
شعر کامل
صائب تبریزی