نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 324

1. خوش تر از عشق پرستی به جهان کاری نیست

2. جان ندارد که دلش از پی دل داری نیست

3. هم دم دیو به از مونس خود ، خود بودن

4. آدمی نیست حقیقت که پری داری نیست

5. نشود عافیت و عشق مسلّم کس را

6. هر دو با هم مطلب ، نیست به هم آری نیست

7. هر کجا نی شکری زهر گیاهی با اوست

8. هیچ گل نیست که بر دامن او خاری نیست

9. مار اگر بر سر گنج است چه شاید کردن

10. گنج بی مار بود نیک مرا باری نیست

11. یار شایسته ندارد کس وگر دارد نیز

12. اغلب آن است که بی صحبت اغیاری نیست

13. من خودم آن روز نخواهم که شب آید بر من

14. کان شب اندر نظرم تا به سحر یاری نیست

15. خون بخورده ست نزاری و نخورده ست بری

16. شاخ عشق است که از عیش بر او باری نیست

17. عشق بگذار گر آسایش خود می طلبی

18. زان که در عشق ز آسودگی آثاری نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا می توان ز آبله دست رزق خورد
* بهر چه خوشه چین ثریا شود کسی؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون به رنگ زرد من بر می خورد برگ خزان
* زعفران می مالد از خجلت به روی خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
* از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
شعر کامل
سعدی