نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 331

1. شب فراق که را طاقت شکیبایی ست

2. عذاب مردم عاشق بلای تنهایی ست

3. در آمدیم ز پا ای فراق مردم خوار

4. به پنجه ی تو که را بازوی توانایی ست

5. غراق و ارمن و ایران به پا فرو کردم

6. هنوز در سرم آشوب آن بخاراییست

7. خبر نمی رود از حال من که فریادم

8. به گوش خلق رسد کان غریب سودایی ست

9. به یک دگر بنمایند هر کجا که روم

10. که آن شکسته ی عشق این جوان شیدایی ست

11. به یک دگر بنمایند هر کجا که روم

12. که آن شکسته ی عشق این جوان شیدایی ست

13. امید نیست که جایی قرار گیرد یار

14. اگر چه ننگ ندارم ز نام هرجایی ست

15. به لطف خویش خدا را ببخش و بنوازم

16. که وقت بنده نوازی و بنده بخشایی ست

17. گمان برند که با خویشم اختیاری هست

18. تو واقفی که نه خود بینی و نه خودرایی ست

19. مه خرقه و مه دو تایی که پشت طاقت من

20. دو تا چو پشت معبّد ز بارِ یکتایی ست

21. نفس چه میزنم ای خاک بر سرم که دمی

22. که با مسیح دمی نیست باد پیمایی ست

23. نمی دهند رضا عاقلان به شیفتگی

24. مراد دانش ایشان خلاف دانایی ست

25. نشان یوسف معنی کسی تواند کرد

26. کز اندرون و برون صورتش زلیخایی ست

27. ز دست خانه نشینان نزاری مسکین

28. همی گریزد از آن هم چو وحش صحرایی ست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
* هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل
شعر کامل
حافظ
* گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
* کآب حیات می‌خورد از جویبار حسن
شعر کامل
حافظ
* برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
* که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
شعر کامل
سعدی