شمارهٔ 347
1. چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت
2. به اختیار سفر اختیار کرد و برفت
3. نظر به غیر چرا ی کنم جزای من است
4. که خون دیده ی من در کنار کرد و برفت
5. مرا به درد دل و سوز سینه ی مجروح
6. اسیر حادثه ی روزگار کرد و برفت
7. شکایتی بود آری نمی توانم گفت
8. که هیچ خصم نکرد آن چه یار کرد و برفت
9. قرار کرد که بعد از دو هفته باز آیم
10. بدین قرار مرا بی قرار کرد و برفت
11. فریب دادن دل را گمان برم که برو
12. همان عزیزم اگر چند خوار کرد و برفت
13. دریغ و درد نزاری نگر به درد و دریغ
14. که عمر در هوس انتظار کرد و برفت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده