نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 402

1. مرا دلی ست که هر لحظه در بلا افتد

2. به دستِ خیره کُشی چون تو مبتلا افتد

3. مرا خیال بر آن داشته ست و ممکن نیست

4. که گوهری چو تو در دستِ هر گدا افتد

5. به یادگار دلی داشتم فرستادم

6. مده ز دست که چون زلف زیرِ پا افتد

7. به جای دیدۀ مایی هنوز نا دیده

8. چه گونه باشد اگر دیده بر شما افتد

9. کمالِ عشق بود بی توسّطِ نظری

10. که خاطری به دگر خاطر آشنا افتد

11. به جهد در نفکندیم صیدِ صحبتِ تو

12. امیدوار توقّف کنیم تا افتد

13. بود که واسطه ای گردد این غزل وقتی

14. بدین بهانه مگر خاطرت به ما افتد

15. بدین دیار در انداختیم شرحِ غمت

16. هنوز باش که این قصّه تا کجا افتد

17. به نامه ای مکن از لطفِ خویش محرومم

18. که محرمی چو نزاری به عمرها افتد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست
* به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
شعر کامل
حافظ
* هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
* باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* به کسی نظر ندارد بجز آینه بت من
* که ز عکس چهره خود شده است بت پرست او
شعر کامل
مولوی