نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 45

1. وقتی ز ما یاد آمدی هر هفته یی آن ماه را

2. اکنون ملال خاطرش بر ما ببست آن راه را

3. بی جرم غیرت می‌کند ور نیز جرمی کرده ام

4. هم چشم دارم کز کرم بردارد آن اکراه را

5. گر می کشد عین رضا ور نیز می بخشد روا

6. بر خون و مال بندگان حکم است و فرمان شاه را

7. عاشق ببودی جان بده تسلیم گرد و سر بنه

8. دست تصرف زین قبل در جان رسد دل خواه را

9. با اعتماد صابری با عشق کردم کافری

10. در پیش صرصر راستی وزنی نباشد کاه را

11. عشق جهان آشوب را بر هر طرف کافتد گذر

12. بانگ شبیخون برزند غارت کند بُن گاه را

13. بر مسندِ مصرِ دلم بنشست چون یوسف وشی

14. یعنی که بی مسند نشین رونق نباشد گاه را

15. قدرش نداند کس چو من یا چون زلیخا عاشقی

16. آری نباشد حاصلی از قدرِ یوسف چاه را

17. گفتم نزاری را مکن با زورمندان امتحان

18. بر شاخ بالا دست‌رس کمتر بود کوتاه را

19. اکنون ندامت می‌برد جان می‌کند خون می‌خورد

20. یارا ندارد لاجرم از دل برآرد آه را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مگر فلک ز شفق دست در حنا دارد
* که عقده ای نگشاید ز رشته کارم
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر چشم سیه مست تو تحریک نمی‌کرد
* آب مژه بیدار نمی‌ساخت ز خوابم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
* که از میان تهی بانگ می‌کند خشخاش
شعر کامل
سعدی