نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 460

1. آتش عشق چو در سینه شرار اندازد

2. مرد را از زبر تخت به دار اندازد

3. عشق بر هر طرف از مملکت دل که زند

4. همچو موجی ست که دریا به کنار اندازد

5. عاشق آن است که گر بر سر کویش محبوب

6. بگذرد در قدمش سر به نثار اندازد

7. پدرم گفت که هم زخم هلاکت بخورد

8. خویشتن هرکه چنین بر سر نار اندازد

9. گفتم از مدعیان باک مدار ای بابا

10. چه توان سوخت از آتش که چنار اندازد

11. دوستان بر سر دیوار سرا بستانش

12. باغبان را مگذارید که خار اندازد

13. چه شود گر بگذارند رقیبان حرم

14. که نزاری نظر از دور به یار اندازد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
* هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
شعر کامل
حافظ
* صورت یوسف نادیده صفت می‌کردیم
* چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
شعر کامل
سعدی
* چنین است کردار این گنده پیر
* ستاند ز فرزند پستان شیر
شعر کامل
فردوسی