نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 5

1. دانی چه مصلحت را بل غاغ شد بخارا

2. تا این ستیزه گاران بی دل کنند مارا

3. زین قوم در خراسان الاّ بلا نخیزد

4. شکلی کنید و دفعی بنشستن بلا را

5. گفتم از آن جماعت یاری به چنگم آید

6. آن دل که داشتم نیز از دست شد قضا را

7. یاری چنان که باید دیدم ولی دریغا

8. گر التفات کردی در عشق مبتلا را

9. ترکی که گر به دعوی از خانقه در آید

10. از دین و دل بر آرد پیران پارسا را

11. گر زلف تاب داده باز افکند به گردن

12. از نافه ی نغوله مشکین کند صبا را

13. گر فرق او ببیند بالای ماه رویش

14. خط در کشد منجّم بر چرخ استوا را

15. در ملک خوب رویی آخر چه کم بباشد

16. گر بوسه یی ببخشد خشنودی خدا را

17. زر باید ای نزاری تا کی خروش و زاری

18. تمکین نمی کند کس درویش بینوا را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان چون شما دید و بیند بسی
* نخواهد شدن رام با هر کسی
شعر کامل
فردوسی
* از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم
* همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم
شعر کامل
سعدی
* هر گه که نظر بر گل رویت فکنم
* خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم
شعر کامل
سعدی