نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 509

1. من که باشم که مرا چون و چرایی باشد

2. یا چه مرغم که مرا با تو هوایی باشد

3. شدم از دست خیال تو چو سوزن باریک

4. سر آن رشته هم القصه ز جایی باشد

5. گرنه سر در سر کار تو کنم پس دیگر

6. چه به تدبیر چو من بی سروپایی باشد

7. می نمایند به یکدیگرم از دور عوام

8. هرکه عاشق شود انگشت نمایی باشد

9. چون زبان در دهن خلق فتادم آری

10. برود بر سر هرکس که قضایی باشد

11. نشود هیچ خردمند از این سان که منم

12. سخره‌ء عشق مگر شیفته رایی باشد

13. همه تشنیع کسان بر سر می خوردن ماست

14. پیش ما خوردن می سهل خطایی باشد

15. ببرم زنگ کدورت به می از طبع فقیه

16. گر میان من او هیچ صفایی باشد

17. سر سودا زده‌ای را چو نزاری جز می

18. نیست ممکن که دگر هیچ دوایی باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
* غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
شعر کامل
حافظ
* گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی
* درد عشقست ندانم که چه درمان سازم
شعر کامل
سعدی
* نباید که باشد جز از آفرین
* که پاکی نژاد آورد پاک دین
شعر کامل
فردوسی