نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 513

1. پیرانه سرم کاری پیش آمد و مشکل شد

2. ناچار چنین باشد هرکو ز پی دل شد

3. جان و دل و دین دادم بر باد ز دست دل

4. بنگر که مرا از دل چه مرتبه حاصل شد

5. من بر سر کوی او تسلیم شدم مطلق

6. بازش غم جان نبوَد هر مرغ که بسمل شد

7. با عقل همی گفتم اندیشه بهبودی

8. عشق آمد و بر هم زد کار آمد و مشکل شد

9. زین پیش ندانستم تا با که درافتادم

10. بر هرکه فتد کاری آنست که غافل شد

11. ما پرتو آن نوریم ار نه به چه ضدیت

12. هر کو نفس از ما زد با خاک مقابل شد

13. آری نفس مردان بر سدره کند جولان

14. تا چشم زدی بر هم حاصل همه واصل شد

15. گر عقل چنین باشد با نفس که در پیش است

16. بی واسطه‌ء اول در مرتبه عاقل شد

17. پس هیچ نه درپاید چون عقل تمام آید

18. کو کیست که نه این جا بی واسطه کامل شد

19. بر من به ملامت گر تشنیع زند جاهل

20. جهل است و گناه من در گردن جاهل شد

21. عقلم ز پی نسبت بیچاره نزاری را

22. می خواست که بستاند عشق آمد و حایل شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون چاک نگردد دل شمشاد که آن زلف
* غیر از دل صد چاک به خود شانه نگیرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* تابه فروردین جهان چون حله رنگین شود
* بوستان پر لاله و پر سوسن و نسرین شود
شعر کامل
فرخی سیستانی
* پیش کمان ابرویش لابه همی‌کنم ولی
* گوش کشیده است از آن گوش به من نمی‌کند
شعر کامل
حافظ