شمارهٔ 549
1. آن کداماند و کیاناند و کجا میباشند
2. کز خرد دور و برانگیخته با اوباشاند
3. گرچه آزرده و رنجور شود دلهاشان
4. از جفای دگران سینۀ کس نخراشند
5. برِ این کِشته گر ابلیس خورد گر آدم
6. همچنان مجتهدان دانۀ خود میپاشند
7. گر به دربانیِ دل نصب شوی قانع باش
8. ماه و خورشید در این پردهسرا فرّاشاند
9. نیست با مردمِ نادان سخنِ منکر حق
10. که ندانی که گدایانِ خدا قلّاشاند
11. خویشتن را ز خدا دان و منافق بشمار
12. اغلب اربابِ حقایق به جهالت فاشاند
13. واعظ آن است که اثبات کند نفیِ وجود
14. گز ز من راست بپرسی دگران فحّاشاند
15. صلح کردهست و سپر بر سرِ آب افکندهاست
16. با نزاری همه زان در جدل و پرخاشاند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده