نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 557

1. مجاوران صوامع مگر نمی دانند

2. که ساکنان خرابات عشق مردانند

3. قلم به حرف خطا می کشند در قومی

4. که بر جریده محصول حاصل ایشانند

5. بهشت و دوزخ ایشان حضور و غیبت اوست

6. اگر نه غافل از اینند و فارغ از آنند

7. رحیق و کوثر و حور و قصور و طوبی را

8. به یک نظر بدهند و غنیمتی دانند

9. چه حاجت آتش دوزخ که خویشتن از دوست

10. به اختیار بسوزند اگر جدا مانند

11. مجاهدان مترصد نشسته اند که جان

12. فدای دوست چو فرمان دهد برافشانند

13. فغان ز قصه زرّاقیان زهد فروش

14. جهود باشم ار آن کافران مسلمانند

15. برون نه از حد هستی و از وجود قدم

16. که بازماندگان خویشتن پرستانند

17. نزاریا بده انصاف خود چه می دانی

18. که گر تو خود بدهی ورنه از تو بستانند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بال پروانه اگر پاس ادب را می داشت
* شمع پیراهن فانوس چرا می پوشید؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود
* کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم
شعر کامل
حافظ
* در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
* لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
شعر کامل
حافظ