نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 562

1. نزاری که نیازش به اهل راز بود

2. چه گونه توبه کند ور کند مجاز بود

3. چو من کسی که بود می پرست و شاهدباز

4. مرا قبول نباشد که توبه باز بود

5. مگر که دیده بدوزی ز روی خوب ار نه

6. نظر نظاره کند تا دو دیده باز بود

7. به هر کجا بخرامد تذرو رفتاری

8. همای خاطر من بر قفا چو باز بود

9. بر آبگینه دردم هنوز باقی هاست

10. چو با صفا نبود توبه بی نماز بود

11. روا بود که چو من خمری خراباتی

12. ز مجلس می و مطرب در احتراز بود

13. به کعبه قبله کند منزوی برای نماز

14. ولیک قبله آزادگان نیاز بود

15. شبان تا به سحر محتسب چه می داند

16. که دوستان را با دوستان چه راز بود

17. اگر به مرتبه سلطان شود نزاری عشق

18. چو حاکم است همان بنده ایاز بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ذره ذره کاندرین ارض و سماست
* جنس خود را هر یکی چون کهرباست
شعر کامل
مولوی
* هرگز مگو که کعبه ز بت خوشتر است
* هر جا که هست جلوه ی جانانه خوشتر است
شعر کامل
عرفی شیرازی
* چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت
* که کرد نرگس مستش سیه به سرمه ناز
شعر کامل
حافظ