نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 575

1. از یارِ خشم کرده نشانم که می دهد

2. یا ز آن ز دست رفته عنانم که می دهد

3. یارم ز دست رفت به دستانِ روزگار

4. از دستِ روزگار امانم که می دهد

5. از من به گوشِ او که رساند حکایتی

6. مُزدش به خیر باد زبانم که می دهد

7. تحسینِ اشکِ دّرِ یتیمم که می کند

8. انصافِ چشم ِاشک فشانم که می دهد

9. تا شرح دادمی به قلم قصّۀ فراق

10. کاغذ به دستِ جان و جنانم که می دهد

11. تا از طبیبِ درد بپرسم دوایِ دل

12. تسکینِ اضطراب ندانم که می دهد

13. ای کاش دانمی ز که نالم کجا روم

14. دادِ نزاری از که ستانم که می دهد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم گریست خون و دل گفت که یاس من نگر
* زانکه خزان وصل را یاسمنم، دریغ من
شعر کامل
خاقانی
* باز خون دلم از دیده روان خواهد شد
* چشمم از هر مژه خونابه فشان خواهد شد
شعر کامل
جامی
* به نصیحتگر دل شیفته می‌باید گفت
* برو ای خواجه که این درد به درمان نرود
شعر کامل
سعدی