نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 588

1. بی خبری گر به هوش باز نیاید

2. هیچ خلل در جهانِ راز نیاید

3. معترفم معترف که عقل ندارم

4. عقل پرستی و عشق باز نیاید

5. عقل به یاسایِ عشق زهره ندارد

6. هیچ کبوتر به پیشِ باز نیاید

7. سوخته داند نیازمندیِ عشّاق

8. آن که فسرده ست ازو نیاز نیاید

9. آتش اگر در وجودِ شمع نیفتد

10. مومِ بیفسرده در گداز نیاید

11. از منِ بیدار دیده پرس اگر امشب

12. بر دلِ کوته نظر دراز نیاید

13. کافرم از بُت ببیند ابرویِ جفتش

14. پیشِ وی از طاق در نماز نیاید

15. عیب کنند ار بنالد از تو نزاری

16. کیست کش از دل نواز ناز نیاید

17. دل به کسی داده ام که جان نبرم زو

18. خود به ازین جان به کار باز نیاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتمش سوختم از عشق تو تعجیل مکن
* گرچه عمری و بُوَد عادت عمر استعجال
شعر کامل
جامی
* دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
* که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل
شعر کامل
جامی
* بلعجب دردی است درد عشق جانان کاندرو
* دردم افزون می‌شود چندان که درمان می‌کنم
شعر کامل
عطار