نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 615

1. یار با ما یک زمانی در میان آید مگر

2. پرده از رویِ جهان‌آرای بگشاید مگر

3. چشمِ آن دارم که هم‌چون روی شهرآرایِ خویش

4. کلبۀ احزانِ ما یک شب بیاراید مگر

5. با سرِ پیمانۀ فطرت شود هم عاقبت

6. یک شبی تا روز با ما باده پیماید مگر

7. محرمی می‌بایدم کز من پیامی می‌برد

8. هم جوان‌مردی کند تشریف فرماید مگر

9. قامتِ چالاکِ او آمد خرامان از درم

10. و آن قیامت را که می‌گویند بنماید مگر

11. قصدِ جانم گر ندارد بر دلم رحم آورد

12. همّتش را سر به خونِ من فرو ناید مگر

13. چون نه زر داری و نه زور ای نزاری هم چو زیر

14. زاریی می‌کن که دانم هم ببخشاید مگر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دروگر زمانست و ما چون گیا
* همانش نبیره همانش نیا
شعر کامل
فردوسی
* جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
* هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
شعر کامل
حافظ
* مردم کوته نظر در انتظار محشرند
* دیده روشندلان آیینه محشر بود
شعر کامل
صائب تبریزی