شمارهٔ 639
1. این چه ننگ است که آوردی باز
2. دست میگیر و ز پا می انداز
3. ننگ شد نام تو از بدعهدی
4. آشکارا مکن ای عاقل راز
5. بده انصاف و مکن بیدادی
6. ببُر از دشمن و با دوست بساز
7. که کند در غم تو این همه صبر
8. چون من از تو که کشد این همه ناز
9. تو و فارغ ز من و خوش در خواب
10. من و بیداری شبهای دراز
11. تشنهٔ سوخته در ماه صیام
12. چون بود منتظر بانگ نماز
13. من همه شب مترصّد تا کی
14. بر در از حلقه برآید آواز
15. چه کنم چاره همین دارم و بس
16. من و درگاه خداوند و نیاز
17. بندهای همچو نزاری دارد
18. ای اگر یار بود بنده نواز
19. زاریی دارد و نه زور و نه زر
20. گو درین بوته به زاری بگداز
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده