نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 657

1. ساقی به جان و سر که به جان دارمت سپاس

2. قد قامت الصلات برآمد بیار کاس

3. از می چه می‌هراسد می خواره محتسب

4. گو از حرام و فسق و ربا و زنا هراس

5. دل با خدای دار و به بت‌خانه راز گوی

6. در حشر کی خرند ز ما لابه و مکاس

7. تو هیچ نیستی به قیاس و همه تویی

8. کی آن گهی در همگی محو شد قیاس

9. ز اول بکوش تا نکنی پی رویّ و هم

10. بر راست کی روی چو شدی خود در انتکاس

11. هر روز آفتاب کند در نسیج و نخ

12. صحن جهان و شب به سرش درکشد لباس

13. یعنی که برحمایت من اعتماد نیست

14. گه برکنم ز بیخ، به ناگه نهم اساس

15. دنیاپرست گر به مثل هم چو سنبله

16. بر آسمان پرد نبرد سر ز زخم داس

17. منت نزاریا ز خدا واجب است و نیست

18. یک‌ذره خیر در سر بی‌مغز ناسپاس

19. بی‌ آب رز مباش که در خنبِ روزگار

20. خون می‌رود نه روغن ازین نیلگون خراس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید
* دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
* تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
شعر کامل
حافظ
* بر تن از دار فنا بیجگران می لرزند
* ما ازین پنبه چو حلاج رسن ساخته ایم
شعر کامل
صائب تبریزی