نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 666

1. هلال ابروانش بین مقوّس

2. کشیده گرد مه خطی مطوّس

3. به هم دادند ما را اتّصالی

4. ز بدوِ فطرت ارواحِ مجّنس

5. ترا بر طاق جان من نشاندند

6. چو می‌بستند این طاق مقرنس

7. نه آن مستم ز چشم پرخمارت

8. که دارم روی هشیاری ازین پس

9. خبر افسرده را از سوختن نیست

10. ندارد آتش عاشق مهوّس

11. ولی‌عهدِ محبّت عاشقانند

12. ندادند این ولایت را به هرکس

13. شبان تا روز در بیغولهٔ درد

14. اگرچه دوستان داری مجلّس

15. نداری سوزناکی چون نزاری

16. خیالت شاهد حال است بر رس

17. اگر گویی نزاری بندهٔ ماست

18. مرا در هر دوعالم این شرف بس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حدیث عقل در ایام پادشاهی عشق
* چنان شدست که فرمان عامل معزول
شعر کامل
سعدی
* کس زبان چشم خوبان را نمی داند چو ما
* روزگاری این غزالان را شبانی کرده ایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* پروانه بر آتش زند از بهرتو خود را
* ای شمع تو هم حرمت پروانه نگه دار
شعر کامل
وحشی بافقی