نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 671

1. گر به جانان زنده ای جان گو مباش

2. هجر باشد وصلِ جانان گو مباش

3. درد را هم درد درمان است و بس

4. دردِ ما را هیچ درمان گو مباش

5. ما ز منزل فارغیم اینک قدم

6. راهِ ما را هیچ پایان گو مباش

7. تا قیامت مستِ او خواهیم بود

8. عشقِ ما را هیچ نقصان گو مباش

9. مردِ ترتیب و تکلّف نیستیم

10. کارِ ما را هیچ سامان گو مباش

11. شمعِ ما را هیچ نوری گو مبخش

12. کفرِ ما را هیچ ایمان گو مباش

13. چون ز ما برخاست تکلیفِ قلم

14. حرفِ ما را هیچ برهان گو مباش

15. خلدِ درویشانِ صادق خلوت است

16. خلدِ ما را هیچ رضوان گو مباش

17. چون نزاری هست ما خود نیستیم

18. مٌهر اگر باشد سلیمان گو مباش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشه خالی
* درین موسم که سنگ از لاله جام آورد مستان را
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
* بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
شعر کامل
سعدی
* روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
* وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
شعر کامل
حافظ