نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 682

1. ز گردِ چشمۀ حیوان برآمده ست نباتش

2. درونِ چشمۀ حیوان لبالب آب حیاتش

3. هلاکِ مطلقِ خود را کسی حیات نگوید

4. وگرچه این دو صفت نیست از حسابِ صفاتش

5. هزار تشنه بر آن چشمۀ حیات فرو شد

6. به اختیار و یکی آرزو نکرد نجاتش

7. چه جهد کردم و هم از قضایِ عشق نجستم

8. چه اختیار کسی را که رفت صبر و ثباتش

9. کسی که دامنِ طاعات می کشید ز شبنم

10. بیا ببین که ز سر درگذشت آبِ فراتش

11. خیالِ رویِ تو جانا بتِ من است بتِ من

12. من و خیالِ تو و بت پرست و عزّی ولاتش

13. ز بت پرستیِ من در رسومِ شرع چه نقصان

14. همین قدر که دریغا ثوابِ صوم و صلاتش

15. اگر تو خط بنمایی به خونِ خلق بدارند

16. معبّدان همه تعظیم هم چنان که بر آتش

17. بیا بده ز لبت کامِ من به رغمِ عدو را

18. به مستحق برسان حقّ که واجب است زکاتش

19. به کامِ خویش ببینم رقیبِ سوختنی را

20. به دادخواه گریبان گرفته در عرصاتش

21. ز دستِ او نفسی برنیامده ست ز من خوش

22. که صد هزار بلا بر وجودِ ناقصِ ذاتش

23. بهشت رویا امشب اجازتم ده و فردا

24. بسوز گو که وجودم دریغ نیست در آتش

25. به نقدِ وقت زمانی به حالِ ما نگران شو

26. هزار یادِ نزاری چه سود بعدِ وفاتش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تهی ز باده حکمت مدان خموشان را
* که همچو کوزه سر بسته پر می نابند
شعر کامل
صائب تبریزی
* اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد
* گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
شعر کامل
حافظ
* گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند
* گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
شعر کامل
خواجوی کرمانی