شمارهٔ 726
1. با دل در احتسابم و با دیده در نزاع
2. از بیم روز هجر و نهیب شب وداع
3. سودای عشق بازی و قلب پس آمده
4. ننگ محققان ز کساد چنین متاع
5. از هم جدا دگر نتوان کرد عشق و دل
6. ملکی ست عشق و دل که بود تا ابد مشاع
7. تا دیده بر بگشایم و بینم جمال دوست
8. و رنه فوایدی ز نظر نیست جز صداع
9. تا هم ز دوستان شنوم نام دوستان
10. ور نه چرا به کار شود سمع و استماع
11. مجنون برگرفته ز چشم غزال چشم
12. در چشمش آدمی ننماید به جز سباع
13. نتوان گرفت اگر همه در بزم جنتی
14. نه چشم بر نظاره و نه گوش بر سماع
15. در رستخیز چند توان بود منتظر
16. تا کی شود میسرم اسباب اجتماع
17. بیچاره چون کند که به تکلیف می برند
18. تقدیر اشتیاقش و زنجیر التیاع
19. در جان ما محبت یوسف نهان چنانک
20. دربار ابن یامین و اویی خبر زصاع
21. ای دوست بر نزاری مسکین مگیر عیب
22. بر حال او هنوز نیفتاده اطلاع
23. غره مشو به شوکت و قوت حمول باش
24. کاندر مصاف عشق فرو شد بسی شجاع
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده