شمارهٔ 731
1. دلی می خواهم از هر کار فارغ
2. زنام و ننگ و فخر و عار فارغ
3. مرا باید که در گلزار باشم
4. به گل مشغول لیک از خار فارغ
5. چنان فارغ ز محنتها به یک بار
6. که هست از محنت من یار فارغ
7. چو چالاکان ز خلد و دوزخ آزاد
8. چو ناپاکان ز نور و نار فارغ
9. خمار آلوده چون محتاج راح است
10. نمی یارد شد از خمار فارغ
11. عدو یک لحظه کی بوده است هرگز
12. ز دعوی های نا هموار فارغ
13. دلا گر بشنوی یک نکته از من
14. شوی از هفت و پنج و چار فارغ
15. اگر خواهی که باشی شادمانه
16. ز غم خوردن مرا بگذار فارغ
17. نزاری از بلای نفس ناقص
18. شود هم عاقبت یک بار فارغ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده