نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 763

1. عشق آمد و برفت قرار و ثباتِ دل

2. مضبوط کرد مملکتِ کایناتِ دل

3. وه وه که چون به دستِ تسلّط فرو گرفت

4. هر هفت پیکرِ تن و هر شش جهاتِ دل

5. از اشک ریزِ دیده چه گویم مجال نیست

6. گفتن درآن که عاجزم اندر صفاتِ دل

7. نقصانِ کارِ دل همه از عشقِ قاتل است

8. هر چند هم ز عشق فزاید حیاتِ دل

9. بر عقلِ کینه ور چو معوَّل چو بر دمد

10. دهقانِ عشق مهرِ گیا از نباتِ دل

11. می سوزد از مجاهده و می گدازدش

12. تا در ذواتِ عشق شود محوِ ذاتِ دل

13. خوش باش در وفایِ محبّت نزاریا

14. کز ممکنات نیست خلاص و نجاتِ دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتی شبی به خواب تو آیم ولی چه سود
* چون من به عمر خویش ندانم که خواب چیست
شعر کامل
جامی
* محمل لیلی ازین بادیه چون برق گذشت
* همچنان گردن آهو به تماشاست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست
* راحت جان و شفای دل بیمار آن جاست
شعر کامل
سعدی