شمارهٔ 763
1. عشق آمد و برفت قرار و ثباتِ دل
2. مضبوط کرد مملکتِ کایناتِ دل
3. وه وه که چون به دستِ تسلّط فرو گرفت
4. هر هفت پیکرِ تن و هر شش جهاتِ دل
5. از اشک ریزِ دیده چه گویم مجال نیست
6. گفتن درآن که عاجزم اندر صفاتِ دل
7. نقصانِ کارِ دل همه از عشقِ قاتل است
8. هر چند هم ز عشق فزاید حیاتِ دل
9. بر عقلِ کینه ور چو معوَّل چو بر دمد
10. دهقانِ عشق مهرِ گیا از نباتِ دل
11. می سوزد از مجاهده و می گدازدش
12. تا در ذواتِ عشق شود محوِ ذاتِ دل
13. خوش باش در وفایِ محبّت نزاریا
14. کز ممکنات نیست خلاص و نجاتِ دل
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده