شمارهٔ 769
1. ای دل آخر نشدی سیر ز محنت ای دل
2. به سرِ کویِ بلا بیش مکن سر منزل
3. چند گویی ز دهان و لب و چشم و خط و خال
4. چند گویی ز ختا و ختن و چین و چگل
5. می زنم سر به سر از دستِ تو با دیو و بلیس
6. می روم در به در از کرده ی تو خوار و خجل
7. منزلم بر سرِ آتش بود و از گریه
8. سیلِ خون می رودم در عقب از هر محمل
9. چشم در پیش و سر افکنده بمانم از چه
10. از بس انکار به هر انجمن و هر محفل
11. در مقاماتِ تحیّر ز پسِ استخلاص
12. گاه مصروعم و گه مسرع و گه مستعجل
13. از پیِ خونِ تو هر جا که رسیدم در حال
14. به گواهیِ من افعالِ تو کردند سجل
15. نیم جان دارم و گر نیز برآنی که ز تن
16. قطعِ پیوند کنی دست فرو کن بگسل
17. من به هر چیز که کردی بحلت کردم و رفت
18. آن تو دانی و نزاری که کند یا نه بحل
19. چند گویم ز دل و جان، من و تسلیم و گر
20. دولتم دست دهد پای بر آرم از گل
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده