نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 785

1. نگسلم از دوست امیدِ وصول

2. باک ندارم ز رقیبِ فضول

3. عاقل اگر عیب کند گو بکن

4. شیفته کی کرد نصیحت قبول

5. از اثرِ پرتوِ خورشیدِ عشق

6. خیره بماندند نفوس و عقول

7. فارغم از فرطِ غلویِ عموم

8. ایمنم از خوفِ غرورِ جهول

9. طبع به جز کژ نکند بی نمک

10. رقص به جز بد نکند بی اصول

11. خانه راو باش تهی کن که شاه

12. می رسد و می کند آن جا نزول

13. دوست درآید همه بیرون شوند

14. زیرِ اُحُد چند توان بُد حمول

15. تو ز من آزادی و من بنده ام

16. من به تو مشتاق و تو از من ملول

17. حکمِ تو بر جانِ نزاری رواست

18. بندۀ مطواع نجوید عدول

19. از سرِ جیحون نتوان بازجَست

20. عبره توان کرد و لیکن به پول


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وان قطرهٔ باران که برافتد به سمنبرگ
* چون نقطه سفیداب بود از بر طومار
شعر کامل
منوچهری
* ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟
* وی باغ لطافت به رویت که گزیده‌ست؟
شعر کامل
سعدی
* وجود عاریتی خانه‌ایست بر ره سیل
* چراغ عمر نهادست بر دریچهٔ باد
شعر کامل
سعدی