نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 796

1. تا فراقت دیده ام خون می چکاند دیده ام

2. بر کَن از سر دیده ام گر جز خیالت دیده ام

3. رحم کن بر من که بی رویت ز پا افتاده ام

4. سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیده ام

5. بارها پیشت ز غربت نامه ها بنوشته ام

6. و اندرین مدّت سلامی از کسی نشنیده ام

7. یادِ من بر خاطرت نگذشت تا باز آمدم

8. بر من ار بادی گذر کرد از تو وا پرسیده ام

9. بر تو آسان است از من پرس کاندر هر شبی

10. تا به روز آورده ام سد ره به خون غلتیده ام

11. چون دلت بر من نبخشاید که من با عجزِ خویش

12. نیم جانی داشتم از غم به غم بخشیده ام

13. گر قبولم می کنی ورنه چه گویم حاکمی

14. کارِ من عشق است باری من ترا بگزیده ام

15. پیش ازین بودم نزاری بعد ازین آن نیستم

16. تا به تو پیوسته ام از خویشتن ببریده ام

17. بر لبم کس خنده یی هرگز ندید الّا مگر

18. در میان گریه بر احوال خود خندیده ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
* من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
شعر کامل
حافظ
* منم دیوانه و او سرو قامت
* حدیث راست از دیوانه پرسید
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* جامه نیلی گشت و از سیلی رخم نیلوفری
* عاقبت این بود رنگم زین خم خاکستری
شعر کامل
وحشی بافقی