نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 854

1. من زدست ساقیان غیب صهبا می خورم

2. تا نپنداری که در بیغوله تنها می خورم

3. مونسم کروبیان‌اند و گمان خلق آنک

4. با مقیمان مقامات زوایا می خورم

5. کرده زانوها به کش بنشسته خوش در کنج خویش

6. باده با فردوسیان پیدا و پنهان می خورم

7. هم ز بی ترتیبی و بی التفاتی های ماست

8. گر قفایی گه گه از بد خوی حاشا می خورم

9. بی محابا رفته ام تشنیع ازین جا می زنند

10. راز پیدا کرده ام سیلی ازین جا می خورم

11. اختیاری نیست هر کس را کز آن می می دهند

12. نیست بر من عیب اگر دیوانه آسا می خورم

13. عاقلان گو بر من بی دل مگیرید این خطا

14. مست لا یعقل شدستم بی محابا می خورم

15. تا نپنداری به خود در می تصرف می کنم

16. بر کفم هر دم سروشی می نهد تا می خورم

17. چیست چندین طمطراق البته در دیر مغان

18. با نزاری بر نوای زیر شش تا می خورم

19. زحمت وجع المفاصل را چو زایل می کند

20. اندک اندک گه گه از بهر مداوا می خورم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چند باشی همچو خون مرده پنهان زیر پوست؟
* همتی کن، پوست را بشکاف بر خود چون انار
شعر کامل
صائب تبریزی
* معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم
* پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم
شعر کامل
سعدی
* کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
* معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
شعر کامل
حافظ