نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 878

1. مرا دیوانه می خوانند و با دیوانه می مانم

2. ز خود بیگانه می دانند و هم من نیز می دانم

3. اگر با بت منم اینم وگر در کعبه بنشینم

4. نه مرد مذهب و دینم نه اهل کفر و ایمانم

5. چو در بت خانه افتادم ز دیگر خانه آزادم

6. به نقد امروز دل شادم که عشق آسوده می رانم

7. به رغبت عشق می بازم دگر شغلی نمی سازم

8. نه از جنت همی نازم نه از دوزخ هراسانم

9. قلم در حکم نیک و بد قضا در ما تقدم زد

10. ندانم مقبلم یا رد چه باید هم برین سانم

11. علم گشتم به نادانی چه باک ار جاهلم خوانی

12. چه گویم چون نمی دانی که از دانسته نادانم

13. عیان بی عیان گفتم نشان بی نشان گفتم

14. نزاری ترک جان گفتم کنون در بند جانانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
* تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* جام لعل و جامهٔ نیلی سیه روئی بود
* خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* غم عاشق سرایت می کند معشوق را در دل
* ز آه و دود قمری سرو آخر شمع ماتم شد
شعر کامل
صائب تبریزی