نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 941

1. محروم مانده ام ز ملاقات دوستان

2. یک ره اثر نکرد مناجات دوستان

3. عمری برفت و جاذبه خاطری نرفت

4. این خود عجب بود ز کرامات دوستان

5. دیرست تا به من نرسید و نمی رسد

6. مشمومی از روایح جنّات دوستان

7. ماییم و خاطری متفکّر، دلی نفور

8. از هر چه هست غیر ملاقات دوستان

9. بر دست جام باده و در سر خمار وصل

10. مشتاق بزمِ پیرِ خراباتِ دوستان

11. احیای ما ممات حقیقی ست در وجود

12. از حیّز عدم نبود مات دوستان

13. ساقی خوب روی و می صاف و یار اهل

14. این است عزّی و هبل و لاتِ دوستان

15. در دوست محو گشتن و از خود برون شدن

16. آری بلی همین بود آیات دوستان

17. مستغرق محیط حضورست فکر من

18. مشغول روز و شب به تحیّات دوستان

19. خوش وقت روزگار نزاری که لحظه ای

20. با خود نمی رسد ز مهمّات دوستان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
* کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
شعر کامل
حافظ
* خود را چو برگ کاه سبک کن ز هر چه هست
* آنگه کمند جاذبه کهربا ببین
شعر کامل
صائب تبریزی
* اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
* گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
شعر کامل
حافظ