شمارهٔ 969
1. مبارک است ملاقات دوستان کردن
2. به روی هم دم خود بامداد می خوردن
3. شراب بستدن و بی مکاس نوشیدن
4. نه عذر و دفع و فریب و بهانه آوردن
5. ز روزگار برآسودن و نه خود ز کسی
6. نه نیز هیچ کس از خویشتن بیازدن
7. نیاز کردن و پوزش نمودن از سر شوق
8. طرب نمودن و فرش نشاط گستردن
9. غذای روح به احکام عشق و مهر و می است
10. خوش است جان به می و مهر دوست پروردن
11. برون شدن ز خودیِ خود از ره تسلیم
12. به مقتدای به حق لازم است بسپردن
13. سر نیاز چو آدم به عذر و عجز بنه
14. که چون بلیس تکبر خطا بود کردن
15. نزاریا سر تسلیم نه به حکم قضا
16. که معتقد به کمند رضا دهد گردن
17. ز روی آینه ی خاطرت به صیقل می
18. علی الضروره بباید غبار بستردن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده