نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 969

1. مبارک است ملاقات دوستان کردن

2. به روی هم دم خود بامداد می خوردن

3. شراب بستدن و بی مکاس نوشیدن

4. نه عذر و دفع و فریب و بهانه آوردن

5. ز روزگار برآسودن و نه خود ز کسی

6. نه نیز هیچ کس از خویشتن بیازدن

7. نیاز کردن و پوزش نمودن از سر شوق

8. طرب نمودن و فرش نشاط گستردن

9. غذای روح به احکام عشق و مهر و می است

10. خوش است جان به می و مهر دوست پروردن

11. برون شدن ز خودیِ خود از ره تسلیم

12. به مقتدای به حق لازم است بسپردن

13. سر نیاز چو آدم به عذر و عجز بنه

14. که چون بلیس تکبر خطا بود کردن

15. نزاریا سر تسلیم نه به حکم قضا

16. که معتقد به کمند رضا دهد گردن

17. ز روی آینه ی خاطرت به صیقل می

18. علی الضروره بباید غبار بستردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدیا عمر عزیزست به غفلت مگذار
* وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
شعر کامل
سعدی
* شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
* تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
شعر کامل
سعدی
* هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد
* یارب چه نهادند در این شکر و بادام
شعر کامل
فروغی بسطامی