نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 994

1. با پای لطف نگارا به کوی ما گذری کن

2. به چشم رحم خدا را به سوی ما نظری کن

3. ببخش بر رخ چون کهربا و اشک چو لعلم

4. از آن دو بُسَّد شیرین نصیبِ ما شکری کن

5. به غمزه گوی که آخر نصیب بی‌گنهی ده

6. به بوسه گوی که آخر دوای بی‌بصری کن

7. به غمزه‌ی تو جزین التماس شرط نباشد

8. به ما چو برنگری گو به ناز وانگری کن

9. از آن وفور کرامت که رسم لطف تو باشد

10. برای مزد خدا را نثار ما قدری کن

11. به یک کرشمه که کردی دل از برم بربودی

12. بیا و باز رهانم، به قصدِ جان دگری کن

13. به شرح بر سرِ خاکم نویس قصه دردم

14. به یادگار در افواهِ عاشقان سمری کن

15. نزاریان به حضر چون دوای درد ندانی

16. مکش جفا ز رقیبان دگر برو سفری کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* محمل لیلی ازین بادیه چون برق گذشت
* همچنان گردن آهو به تماشاست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم
* از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
شعر کامل
حافظ
* گرچه میدانم قسم خوردن به جانت خوب نیست
* هم به جان تو که یادم نیست سوگندی دگر
شعر کامل
نظیری نیشابوری