غزل شمارۀ 116
1. فرحی نیست که در پهلوی آن صد غم نیست
2. روز مولود جهان کم ز شب ماتم نیست
3. همه جا تیر کمانخانۀ ابرو رفته ست
4. نیش هرجا طلبی هست، ولی مرهم نیست
5. رنج از آنست که این فتنه برانگیخته اند
6. ذلّت ما ز نزاع ملک و آدم نیست
7. عارفان گوش که بر پرده ساز اندازند
8. در پس پرده شناسند که نامحرم نیست
9. به دم عیسوی و معجز روح اللّهی
10. خلق دانند که از اهل خطا مریم نیست
11. رسم ناموس جهان زود ز سر برداریم
12. کاین علاقه به پر افسر ما محکم نیست
13. ترک دیگر نفزاییم که پشمينۀ فقر
14. جز به اندازۀ فرق پسر ادهم نیست
15. علمی چند ز عیب دگران بردوزیم
16. کانقدر جامۀ رسوایی ما معلم نیست
17. نتوان حکم خطا کرد نظیری به قضا
18. حکم بر صورت امریست که آن مبهم نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده