غزل شمارۀ 130
1. شهر ویران شدۀ گریۀ مستانه ماست
2. هرکجا هست غمی دربدرِ خانۀ ماست
3. از همه سو، ره بیغوله و صحرا بستند
4. هرکه را می نگری در پی دیوانۀ ماست
5. بال و پر سوخته هریک به کناری رفتند
6. آن که نامد به در از بزم تو پروانۀ ماست
7. به تماشای جهان باز نمانیم از تو
8. آن چه دام دگران ساخته یی دانۀ ماست
9. به سر باده فروشان که به مسجد نرویم
10. تا به میخانه نمی در ته پیمانۀ ماست
11. ما که خورشید پرستیم به محفل چه کنیم
12. آفتاب از همه جا روی به ویرانۀ ماست
13. خواب ما را به صد افسون نگه می بندند
14. جادوان را همه جا گوش بر افسانۀ ماست
15. تا کی از موعظت خلوتیان می شنویم
16. هوش ما محو تماشاگه جانانۀ ماست
17. صحن و دیوار و در و بام نظیری امشب
18. همه در وجد و سماع اند که در خانۀ ماست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده