غزل شمارۀ 201
1. درین دیار عجب مطربان یک رنگند
2. که دل برند به صد راه و بر یک آهنگند
3. از صحن سینه گشایند چشمه چشمۀ نور
4. به زخمه صیقل آیینه های پر زنگند
5. کلید شادی و شمشیر غم به کف دارند
6. به بسط بر سر صلح و به قبض در جنگند
7. به دل ز نغمۀ شیرین حرارت انگیزند
8. به صوت چون شکر و شیر آهن و سنگند
9. چو حدّ زیر و بم نغمه را نگهدارند
10. به هر مقام خفيف و سقیل هم سنگند
11. سبکدلان چو به فتراکشان درآویزند
12. به طیّ نیم قدم در هزار فرسنگند
13. به فتح یک خلش این شاهدان چو نغمۀ چنگ
14. برون روند که بر سینه و بغل تنگند
15. ز سرّ عالم لاهوت می دهند نشان
16. ز پردۀ دگرند این گروه بی رنگند
17. هزار رنگ برآرند این فسون سازان
18. که آفریدۀ صنع هزار نیرنگند
19. سواد صومعه را نسخۀ فسون سازند
20. که طبع کارگه نقش های ارژنگند
21. به گوش كر شده تحریرشان زند آتش
22. که برفروختۀ جرعه های گل رنگند
23. مشاطۀ رخ مستند با می و قدح اند
24. مقالۀ غم عشق اند با دف و چنگند
25. اگرچه قاطع زهداند مایۀ هوشند
26. وگرچه رافع شرعند جان فرهنگند
27. دلیل اهل فنایند در عروج و نزول
28. به اوج در طیران در حضیض ره لنگند
29. نظیری از پی این جا دوان مد و بسیار
30. که در ربودن ادراک چابک و شنگند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده