غزل شمارۀ 226
1. ز بیداد تو حرف مهر را نام و نشان گم شد
2. کتاب حسن را جزو محبّت از میان گم شد
3. از جوش بوالهوس گردِ دلت عاشق نمی گردد
4. طفیلی جمع شد چندان که جای میهمان گم شد
5. سحر بیتی مغنّی می سرود از تو به یاد آمد
6. چنان شوری بر آوردم که وقت دوستان گم شد
7. به نالش خواستم جا در دلت، افتادم از چشمت
8. گدا آمد که صدر قرب یابد، آستان گم شد
9. پس از عمری شدم عرضی کنم، چندان به پیش آمد
10. که مضمون سخن صد بار از دل تا زبان گم شد
11. متاعی دیر اگر داریم بر ما رد مکن زاهد
12. به عزم کعبه می رفتیم راه کاروان گم شد
13. هوس تا تافت رو از من مزاج کارها برگشت
14. طرب تابست در بر من کلید آسمان گم شد
15. هوس را در فراق مرحمت خواب گران بگرفت
16. طرب را در سراغ عافیت نام و نشان گم شد
17. اگر پرسد کسی حال نظیری را بگوییدش
18. که در دامست آن مرغی که شب از آشیان گم شد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده